وقتی که بارون میاد دلم میگیره
انگار یه سکوت سرد تو دل میمیره
وقتی که بارون میاد شب ناتمومه
دل من تو فکر یک غصّهٔ پیره
تابستان ۱۳۸۲
وقتی که بارون میاد دلم میگیره
انگار یه سکوت سرد تو دل میمیره
وقتی که بارون میاد شب ناتمومه
دل من تو فکر یک غصّهٔ پیره
تابستان ۱۳۸۲
سینه سپر مکن به کین
دست بلند مکن به خشم
ای شب ادراری! تا وقتی که تو بودی
روزای من، پر ِ کابوسای زرد بود!
فک میکنی بیچارهای
دنبال راه چارهای
بغض منی
نمیشکنی
گرفتهای راه نفس
جریان سیّال ذهن
نخودچی ِ کشمش بدن است
صحبتِ در گوشی
مثل ِ آب نمکه
زندگی زیباست، اگه زیبا ببینیش
زندگی رؤیاست، اگه رؤیا ببینیش
زندگی دریاست، اگه مثل یه ماهی
بشی دریا دل و دریا ببینیش
پاییز ۱۳۸۴
ساختم جهانی را ولی کسی باورم نکرد
از پشت پنجره فریاد میزدند: هی! مرو!
رفتم؛ سکوت شدم؛ کسی باورم نکرد…
ببین که نارفیقِ ما
پاس به رقیب میدهد
خربزه در دهان مکُن!
صدایِ زنگِ در میآید، اینک!
ببینم کیست؟، حالا باید، اینک!
گمان دارم که هست آقای پاکی
بلی! او هست و عیدی خواهد، اینک!
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم، به درستی سگِ آنی!
دوست دارم ستارهها رو رنگ قالی بزنم…
این پهن بر گوش خود مالیدهای، یعنی چه؟
این چنین پردهی خود (×) بافتهای، یعنی چه؟
[+]
× منظور پردهی گوش است؛ لطفاً گیر ندهید!
با زلف یار موهامو شونه میزنم.
آه برقگرفتگی!
روزهخواری در خیابان نعمت است…
روزهداری در بیابان؟ زحمت است!
اگه دارویی داری بیار؛ فقط
یه قدی باشه که قد، قد بکشه
اون قَدَر باشه که جنس من و دل
تا ابد، تا بینهایت جور بشه
پینوشت: شعر را قبلاً گفتهام. ولی انگار وصفِ حالِ امروزم است… .
عمرییه امید دارم به آرزویی برسم
آرزومه که تا عمر دارم امید داشته باشم
دل، دلِ عاشقکُشای نیست
عاشقِ دلداده، کی نیست؟
هر جا آیینه میبینه
…
روش میشینه
به همین سادگی مردیم
دل به قصهها سپردیم…